گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

میروم سویِ خرابات که پیرم آنجاست

جای دیگر چه کنم عذر پذیرم آنجاست

گر به شکلم تو جدا بینی و دور از برِ دوست

جان که از وی نفسی نیست گریزم آنجاست

نیست جایی دگر آن کس که ستم کرد و برفت

[...]

حکیم نزاری
 
 
sunny dark_mode