گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۱

 

خط چرا در لب همچون شکرش سوخته است؟

از دم گرم که آب گهرش سوخته است؟

تا چه گستاخی ازان طوطی خط سرزده است

که لب چون شکرت بال و پرش سوخته است؟

هیچ اندیشه ز خورشید قیامت نکند

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

آنکه از داغ فراقت جگرش سوخته است

یار اغیار شدن بیشترش سوخته است

اولین گام بود راه به مقصد چون برق

هر که از گرم روی بال و پرش سوخته است

دوری از مال جهان جوی که آسوده شوی

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode