گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷۲

 

در خیالم اگر آن زلف پریشان می‌بود

نفس سوخته‌ام سنبل و ریحان می‌بود

دردمندان چه قدر خون جگر می‌خوردند

درد بی‌دردی اگر قابل درمان می‌بود

می‌شد از حبس دل دولت هرجایی خون

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode