گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵

 

صعب‌تر عیب جهان سوی خرد چیست ؟ فناش

پیش این عیب سلیم است بلاها و عناش

گر خردمند بقا یافتی از سفله جهان

همه عیبش هنرستی سوی دانا به بقاش

فتنه ز آن است برو عامه که از غفلت و جهل

[...]

ناصرخسرو
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

صوفی از زنگ سوی آیینه دل بتراش

چهره حال خود از ناخن فکرت بخراش

غایبان را نبود بهره ای از نفخه قرب

هر زمان نفخه دیگر گذرد حاضر باش

روی در عشق کن واز دو جهان یکتا شو

[...]

جامی
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » پند سعدی

 

بگذر از خطه تبریز و مقام شهداش

بشنوآن قصهٔ جانسوز و دل از غم بخراش

اندر آن خطه پس از آن کشش و آن پرخاش

«‌خاک راهی که بر آن می گذری ساکن باش‌»

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode