گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۳

 

روز روشن گل و شمع شب تارست شراب

برگ عیش و طرب لیل و نهارست شراب

تا بود در دل خم، هست فلاطون زمان

محفل آرا چو شود، باغ و بهارست شراب

روی عقل است ز سر پنجه تاکش نیلی

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode