×
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۳۸
دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم
نوعروسان فلک را به تماشا دیدم
رانده بودم همه شب گرد زوایای فلک
ماه را در فلک عقد ثریا دیدم
بود آوردۀ غواص شب از قلزم غیب
[...]
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۳۹
باز بر طرف مه از غالیه طغرا دیدم
زبرصفحۀ جان خط معما دیدم
تا بر اطراف سمن گشت محقق خط او
بندۀ عارض او روح معلا دیدم
دل من خستۀ خرماست ، که در اول کار
[...]
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶
چون سر زلف تو برعارض زیبا دیدم
روز نوروز و شب قدر به یکجا دیدم
در بهشت رخ تو بر طرف آب حیات
جان صاحبنظران را به تماشا دیدم
مه به روی تو چه ماند که به جای کلفش
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۴ - واله داغستانی
چون به قاف عدمم راه تماشا افتاد
هر کجادیده گشودم همه عنقا دیدم
قطره بودم سر هم چشمی بحرم میبود
نظر از خویش چو بستم رهِ دریا دیدم