گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۳

 

خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم

او کند ناز و من از دور تماشا بینم

دوش مه دیدم و گفتم که ترا می ماند

زهره ام نیست ازین شرم که بالا بینم

لشکر جانش که پیراهن دلها گویی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode