گنجور

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۱

 

گفت کاین مردمان بی باکند

همه همواره دزد و چالاکند

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۲

 

دل پهلو پسر بساز آورد

ساز مهرش همه فراز آورد

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۳

 

بر سر باد تند و موج بلند

تا بیک آبخوستشان افکند

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۴

 

فعل آلوده گوهر آلاید

از خم سر که سر که پالاید

هر کجا گوهری بدست بدیست

بدگهر نیک چون تواند زیست

بد ز بد گوهران پدید آید

[...]

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۵

 

لشکر شادبهر در جنبید

نای رویین و کوس بغر نبید

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۶

 

هر که را راهبر ز غن باشد

منزل او بمرزغن باشد

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۷

 

با درفش ار تپانچه خواهی زد

باز گردد بتو هر آینه بد

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۸

 

آب و آتش بهم نیامیزد

بالوایه ز خاک بگریزد

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۹

 

هر که را رهبری کلاغ کند

بی گمان دل بدخمه داغ کند

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۰

 

تیز شد عشق و در دلش پیچید

جز غریو و غرنگ نپسیچید

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۱

 

نکند میل بی هنر بهنر

که بیوسد ز زهر طعم شکر

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۲

 

روز پیکار و روز کردن کار

بستدندی ز شیر شرزه شکار

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۳

 

مثل مو بود بدین اندر

مثل زو فرین و آهن در

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۴

 

بارگی خواست شاد بهر شکار

بر نشست و بشد بدیدن شار

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۵

 

گاه اقبال آبگینه خنور

بستاند ز تو عدو به بلور

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۶

 

گفتم این و گریختم ز عسس

شاه شطرنج را نگیرد کس

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۷

 

خواستم با نیاز و داشادش

پدر اینجا بمن فرستادش

حرکاتش همه ره هنرست

برم از جان من عزیزترست

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۸

 

شد مژه گرد چشم او ز آتش

نیش [و] دندان کژدم و کربش

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۳۹

 

زود بردند و آزمودندش

همه کاچالها نمودندش

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۴۰

 

سنگ بی نمج و آب بی زایش

همچو نادان بود بآرایش

عنصری
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode