گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۵ - هنرنمایی در مدیح سلطان مسعود

 

تنم از رنج گرانبار مکن گو نکنم

جگرم چون دلم افگار مکن گو نکنم

دل نزارست ز عشق تو ببخشای برو

تن نزارست به غم زار مکن گو نکنم

بر من ار بخت گشاده کند از عدل دری

[...]

مسعود سعد سلمان
 
 
sunny dark_mode