همت عالی رندان خرابات ببین

که شهنشاهی عالم به گدا بخشیدند

در رخ معتکف صومعه انوار قبول

چون ندیدیم قدم جانب میخانه زدند

گره از سلسلهٔ زلف بتان بگشادند

وان گره بر دل هر عاشق دیوانه زدند

دل برون می‌رود از پرده، خدا را نفسی

حرف در پرده بگو زان شه بی ستر و لباس

اسم اعظم رقم حق و یداللّه راقم

روح اعظم قلم و لوح دل ما قرطاس

نفس حق چه بود معنی الهام و سروش

[...]

عیسی دیرنشین دلبر و دل همچون دیر

زلف او همچو صلیب آمد دل چون ناقوس

صوت ناقوس همه وصف جمال سبوح

حرف ناقوس همه نعت جلال قدوس

آفتی نیست بتر راه روان را از عجب

[...]

گذری کن به طریقت نظری کن به یقین

نظری کن به حقیقت گذری کن ز مجاز

تا شود بر دلت اسرار معارف همه کشف

تا شود بر رخت ابواب حقایق همه باز

چشم دل پوش بجز چهرهٔ فکر از همه وجه

[...]

دل بود اینکه به گوش آیدم از وی سخنی

یا که از دیر صدای جرسی می‌آید

زاهدی رو به سوی میکدهٔ ما آورد

یا به سر منزل عنقا مگسی می‌آید

خوان احسان ولی نعمت ما هر که بدید

[...]

زاهدا جنس عوامی و تو کالانعامی

لب فروبند ز اسرار کرامات و خصوص

نَصِّ وَاشْتاقَ اِلَی قُرْبِکَ فِی المُشْتَاقِیْن

ساخت مشتاق علی را به ولایت منصوص

غایب از خویش شو و حاضر ما باش مدام

تا که سازیم ترا منسلک سلک خواص

رو به هر کار که آری چه به غیبت چه حضور

اولا بایدت از حضرت ما آشر خاص

آنکه کردش کرم ما به کرامت تخصیص

رست از آفت افراط وز نقص تنقیص

پسرا پیر شوی رسم جهالت بگذار

هم نفس شو نفسی به انفس پیر نفس

نشناسد صفت ذکر مگر اهل الذکر

حامل وحی کند بهر تو تقریر نفس

حق بود رامی و دم تیرودلت همچو هدف

[...]

پای تا سر همگی مظهر جبریل شود

نوشد از ساغر مشتاقِ علی گر ابلیس

شد حجاب از رخ آن دلبر غیبی مکشوف

عارفان را همه شد سرّ هویت معروف

جالس مجلس وحدت همه اجناس وفصول

واقف موقف قربت همه انواع و صنوف

حیف بر آدمی ابله نادان ضعیف

که‌جهولست‌وظلوم است و جزوع است و منوع

هم مگر عین عنایت نظری فرماید

ورنه کس جان نبرد از خطر نفس ملوع

عشق گر مرکز این دور نبودی نشدی

[...]

گر تو خواهی که شوی منسلک سلک خواص

دل مخصوص به دست آر نه لحم مخروط

تا نمیری به ارادت نشوی حیّ ابد

کین سعادت شده با موت ارادت مربوط

چون شدی زندهٔ جاوید ابد می‌گردد

[...]

ره روان ره حق بارکش و مست چو لوک

ما درین ره همه را قافله سالار سلوک

در ره دل قدمی بی نظر ما مگذار

از نبی گوش که الناسُ عَلَی دیْنِ مُلُوْک

عارفان در وسط لجّه، خموشان چون حوت

[...]

کنه اوصاف کمالات علی مشتاق

کس ندانست بجز ذات علی مشتاق

بر در میکد ه رندان قلندر ماییم

که ستانیم و دهیم افسر شاهان عظام

قطب وقتیم و به عبدیت ما مشغولند

همه اوتاد عظام و همه ابدال کرام

چشم آلوده ز ما عیب ببیند ورنه

دامن همت ما هست ز هر تهمت پاک

صدف از لجه نصیبش همه ذوق است وحیات

کشف از دجله نصابش همه خوفست و هلاک

بس قدم‌های عزیمت که درین ره لغزند

[...]

قَدْبَدَی مُنْکَشِفاً مُنْجَلِیاً نُوْرُ عَلیّ

مِنْحجابٍ اَحَدِیّ اَبَدِیٍ اَزَلیّ

اسم اعظم چو ترا نقش نگین دل شد

هیچ پروا مکن از رهزنی راهزنان

دل بود مصر و تماثیل حضوری در وی

یوسفان ملکوتی تنک پیرهنان