صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۴
گرچه خاکیم پذیرای دل و جان شدهایم
چون زمین، آینهٔ حسن بهاران شدهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۵
نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک
ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۶
پرده بردار ز رخسار خود ای صبح امید
که سیه نامه چو شبهای گناه آمدهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۳
نفسی چند که در غم گذراندن ستم است
همچو گل صرف شکر خنده بیجا کردیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۹
خط به اوراق جهان، دیده و نادیده زدیم
پشت دستی به گل چیده و ناچیده زدیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۰
هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید
چار تکبیر برین نخل خزان دیده زدیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۱
حاصل ما ز عزیزان سفر کردهٔ خویش
مشت آبی است که بر آینهٔ دیده زدیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۵
دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل
حال خار سر دیوار گلستان داریم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۶
داغ عشق تو ز اندازهٔ ما افزون است
دستی از دور برین آتش سوزان داریم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۵
چه فتاده است بر آییم چو یوسف از چاه؟
ما که خود را به زر قلب گران میدانیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۶
چیدهایم از دو جهان دامن الفت چون سرو
هر که از ما گذرد آب روان میدانیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۱
دشمن خانگی آدم خاکی است زمین
خانهٔ دشمن خود را ز چه آباد کنیم؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۰
سر ما در قدم دار فنا افتاده است
ما نه آنیم که بر دوش کسی بار شویم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۱
ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم
یا به بانگ جرس قافله بیدار شویم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۶
نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه
سرزمینی که زمینگیر توان گردیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۸
بیستون را الم مردن فرهاد گداخت
سنگ را آب کند داغ عزیزان دیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۷
به نسیمی ز هم اوراق دلم میریزد
به تامل گذر از نخل خزان دیدهٔ من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۰
عاقبت پیر خرابات ز بیپروایی
ریخت پیش بط می سبحهٔ صد دانهٔ من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۲
من و سیری ز عقیق لب خوبان، هیهات
خشکتر میشود از میلب پیمانهٔ من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۳
میشود نخل برومند سبکبار از سنگ
سخن سخت، گران نیست به دیوانهٔ من