گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵

 

کار ما با نفسِ بازپسین افتاده ست

آخر ای دوست همه مهرِ تو کین افتاده ست

تا مگر رسمِ عیادت ز جهان برخیزد

در میان این همه تعویق ازین افتاده ست

نه همانا که ز تأثیرِ مرض رنجه شود

[...]

حکیم نزاری
 
 
sunny dark_mode