گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸

 

ای دل آن‌دم که خراب از می گلگون باشی

بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی

در مقامی که صدارت به فقیران بخشند

چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن

[...]

حافظ
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

دور عشقست گر ای نطقه دل خون باشی

به ازانست کزین دایره بیرون باشی

نبرد ره دل آباد بگلگونه غیب

ای خوش آندم که خراب از می گلگون باشی

ای نیاورده بکف دامن دولت در فقر

[...]

صفای اصفهانی
 
 
sunny dark_mode