×
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
میروم سویِ خرابات که پیرم آنجاست
جای دیگر چه کنم عذر پذیرم آنجاست
گر به شکلم تو جدا بینی و دور از برِ دوست
جان که از وی نفسی نیست گریزم آنجاست
نیست جایی دگر آن کس که ستم کرد و برفت
[...]
۷ بیت