فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
مردمانی که بدرگاه تو بگذشته بوند
تنگدستی سوی ایشان نکند راهگذار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
هر که کرداری کرده ست بگفته ست نخست
هیچ کردار ترا نیست زبان گفتار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
نه از آنرو که بگفتار نیرزد صد از آن
که ز گفتارت شرم آید و ننگ آید و عار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
پیش گفتار به کردار شوی وین عجبست
پیشتر چیزی گفتار بود پس کردار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
خازنان تو ز بس دادن دینار و درم
بنماز اندر دارند گرفته معیار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
بدره بر بدره فرو ریخته باشند و هنوز
که همیگویند: ای شاگرد! آن بدره بیار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
چه صلتهایی، کز قدر ستاننده فزون
یکهزار و دو هزار و سه هزارو ده هزار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
مادحان تو برون آیند از خانه تو
از طرب روی بر افروخته چون شعله نار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
این همی گوید گشتم بغلام و بستور
و آن همی گوید گشتم بضیاع و بعقار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
آن بدین گوید: باری من ازین سیم ، کنم
خانه خویشتن از لعبت نیکو چو بهار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
وین بدان گوید: باری من ازین زر کنمی
ماهرویان را، از گوهر ، خلخال و سوار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
کس بود آنکه در آنوقت بنزد تو رسد
بمثل عاریتی داشت بسر بر دستار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
وقت آن کز تو سوی خانه همی باز شود
مرکبانش همه ز ابریشم دارند افسار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
نام و بانگ تو رسیده ست بهر شاه و ملک
زر و سیم تو رسیده ست بهر شهر و دیار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
بس نمانده ست که شاهان ز پی فخر کنند
صورت تخت تو و نام تو برتاج نگار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
هر زمانی لقبی سازند ای میر ترا
نگرفتی ملکا بر لقبی نوز قرار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
پار خواندند همی قطب معالیت بشعر
شعر بر قطب معالیت همی گفتم پار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
شاه روز افزون خوانند ترا باز امسال
زآنکه هر روز فزایی چو شکوفه به بهار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
لقب آن به که بماند به خداوند لقب
سخت نیکوست تو را این لقب معنیدار
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
ای امیر هنری، وی ملک روز افزون
ای به فرهنگ و هنر بر همه شاهان سالار