گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم

تا سحر از مژه مسمار زنم بر در چشم

چشمم از لعل تو شد حقه گوهر بخرام

تا به پای تو کشم حقه پرگوهر چشم

برقع زلف برانداز که بس تاریک است

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode