گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۰

 

ساقی امشب ز رخت نور دگر می‌تابد

آفتابی تو و یا قرص قمر می‌تابد

خود به طلعت مهی و ساغر می خورشید است

زین دو نور است که بر بام و به در می‌تابد

پرتو روی تو یا شعشعه جام شراب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode