گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۰

 

گِل ما را ز ازل با غم تو بسرشتند

قصه ی عشق تو را بر سر ما بنوشتند

گرچه داری تو فراغت ز من ای جان گویی

تخم مهر تو مرا در دل و در جان کشتند

آه از آن مردمک چشم که بس خون ریزست

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode