گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۲

 

در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام

هر نفس خرمن شکری است که برداشته ام

با خیالت همه در خلوت یک حیرانی

دیده ام برگ گل و آینه پنداشته ام

به چه رو طوطی آیینه دیدار شوم

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode