×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۱
نه که مهمان غریبم تو مرا یار مگیر
نه که فلاح توام سرور و سالار مگیر
نه که همسایه آن سایه احسان توام
تو مرا همسفر و مشفق و غمخوار مگیر
شربت رحمت تو بر همگان گردانست
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰
من خراباتیم ای شوخ، مرا یار مگیر
نیکنامی تو، ره خانه خمّار مگیر
عنبرین طره چه انداخته ای بر سر دوش
کافر عشق تو ماییم، تو زنار مگیر
شمع سان گر سرم از تیغ زنی زنده شوم
[...]