گنجور

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۴۷ - تیغ زبان پرده‌های ریا!

 

محشر هرجا روم آنجا سرِ پا خواهم کرد

بین چه آشوب منِ بی‌سر و پا خواهم کرد

بس که از کرده پشیمان شده‌ام در هر کار

نتوان گفت کزین بعد چه‌ها خواهم کرد

چون به هر کار زدم دست ریا دیدم، روی

[...]

عارف قزوینی
 
 
sunny dark_mode