گنجور

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۲

 

پرتو شاهد عشق است جمال دل مرد

کی کند میل جمال آن که به دل نیست جمیل

گر بدین قاعده حجت طلبد نادانی

حجتم بس بود: الجنس الی جنس یمیل

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۶

 

هردو را زیر زمین از سر عزت بردند

تا نه در روز جزا خوار و دژم برخیزند

در ته خاک به یک بسترشان جا کردند

تا به هم شاد بخسبند و به هم برخیزند

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۱۰

 

نوبت خوبی امرد چو سرآید آن به

که پی عشوه بناگوش و ذقن نتراشد

لوح عارض چو شد از موی تراشیده درشت

چوب ساییست که جز صفحه دل نخراشد

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۱۲

 

درد عشق است مرا بهره ز جانان، نخورم

غصه گر زو دگری حسن تجمل بیند

او گلستان جمال است عجب نیست کزو

خارکش خار برد طالب گل گل چیند

جامی