فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴
خاک آن کوی فصیحی ز جبین رنجه مکن
از مه و مهر بیاموز جبینسایی را
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۴
سینه بگدازم و دل خون کنم و جان سوزم
شعله شوقم و خاصیت من بسیار است
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵
ره نمییابد اجل هم بر سر بالین ما
بس که ماتمخانه ما از غم هجران پر است
نیستم آگه که آتش بر دل شوقم که زد
لیک میدانم که بازم سینه از پیکان پر است
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶
رتبه حسن بلندست چه حاجت به نقاب
بهر منع نگهی کز مژه کوتاهتر است
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۸
باز هر شب دل به تنگ از ناله زار خودست
سینهام درمانده آه شرربار خودست
دوستان بر بستر مرگم خراب افکند باز
نرگس مستی که خود پیوسته بیمار خودست
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۱
گریه گردیده گدازست فصیحی گله چیست
کشتی نوح شکستن هنر طوفان است
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۶
بعد عمری که فصیحی شب وصلی رو داد
مردم دیده ما در سفر دریا بود
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۹
دهن زخم چو خندان شود افزون گردد
یک دم ار شاد نشینم جگرم خون گردد
قامتی دیدهام امروز که بیمنت فکر
هر چه آید به زبانم همه موزون گردد
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۱
بال و پر سوز که تا قوت پروازی هست
به مراد دل خود سیر قفس نتوان کرد
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۳
مصر عصمت چه دیاریست که خوبان آنجا
صورت خویش در آیینه کس نشناسند
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۴
شوق دیدار تو چون چشم مرا باز کند
مژه پیش از نگهم سوی تو پرواز کند
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۷
جذبه عشق بحدیست میان من و یار
که اگر من نروم او به طلب میآید
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۸
نقش پایی به سر کوی تو دیدم مردم
که چرا غیر من آنجا دگری میآید
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۵
شب که غمهای تو را پردهنشین میکردم
از تبسم لب زخمی نمکین میکردم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۶
دوش تقلید جرس کردم و صد قافله سوخت
آه اگر ناله پریشانتر از این میکردم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۸
من نه شایسته بسمل نه سزاوار قفس
به چه امید در این دام گرفتار شدم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۱
نوبهارا به شمیم گل عیشم مفریب
که من این ناله زار از دل خرم دارم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۵
تازه سازم روشن نامه طرازی پس از این
نالهای چند به هر سطر سیهپوش کنم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۹
ای که درد دل خونینکفنی میشنوی
خبر از درد نداری سخنی میشنوی
غم رسوایی خود آن قدرم نیست که تو
طعن خلقی ز برای چو منی میشنوی