گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱

 

با ندیمان خوش و صحبت یاران لطیف

خوش بود دامن صحرا و دف و چنگ و رباب

به وصال خودم ار یار دمی بنوازد

کنم از آتش سینه جگر خویش کباب

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶

 

دوش در خواب جنان دید دو چشم بختم

که دگر گلشن امّید من آراسته بود

از گل و لاله جهان خرّم و آنگه به کنار

دوست بنشسته و دشمن به میان خاسته بود

بدر شد ماه امید من و روشن دل گشت

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode