گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۲۱

 

عشقبازی بود دایم در جهان آیین من

چون سمندر بود از آتش بستر و بالین من

می شود در بستر تفسیده من گل گلاب

می گدازد شمع را سرگرمی بالین من

فارغ از فکر مکافاتم که خصم کینه جو

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode