×
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱
تا به سودای تو از خانه به بازار شدیم
هر کجا درد و غمی بود خریدار شدیم
در پی نفس و هوا بیهوده گردی کردیم
این زمان در پی آن یار وفادار شدیم
بلبل ما به دل بیضه تمنای تو داشت
[...]
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۲۵ - رنگریز
رنگریز امرد دکان خویش را واکرد و رفت
در خم خود کله نیل مرا جا کرد و رفت
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۶۳ - کاسه باز
کاسه باز امرد چنین کرده به شهر آئین خود
رفته گرداند به هر جا کاسه چوبین خود
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۵۰ - بربند باف
دلبر بربندبافم را رگ جهانهاست تار
روز و شب باشد به عشاقان خود در عین کار