×
الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸
کمرم شکست عشقت، صنما کمر ندارم
جگرم شد از غمت خون، به خدا جگر ندارم
تو مرانم از دَرِ خود ، گنهی ندیده از من
که به غیر درگهِ تو ، به دری گذر ندارم
تو ز جان من چه جویی که ز جان کناره جستم
[...]
۹ بیت