گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۱ - لوح عبرت

 

کبر و سرکشی تا چند ای سلالهٔ انسان

حال آخرین بنگر، ذکر اولین برخوان

ای هیون آتش دم‌، ای عقاب باد افسای

ای نهنگ آب اوبار، ای پلنگ خاک‌افشان

خاک از تو در لرزه‌، آب از تو در ناله

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » در مدح امیرمؤمنان (‌ع‌)

 

ای نگار روحانی‌، خیز و پرده بالا زن

در سوادق لاهوت کوس لا و الا زن

در ترانهٔ معنی دم ز سر مولا زن

وانگه از غدیر خم بادهٔ تولا زن

تا ز خود شوی بیرون زین شراب روحانی

[...]

ملک‌الشعرا بهار