×
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۰
قاضی ار با ما نشیند، برفشاند دست را
محتسِب گر مَی خورد، معذور دارد مست را
۱ بیت
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶
هرزه برگردون رساندی وهم بود و هست را
پشت پایی بود معراج این بنای پست را
بر فضولی ناکجا خواهی دکان ناز چید
جزگشاد و بست جنسی نیست درکف دست را
عمرها شد شورزنجیرازنفس وا میکشم
[...]
۷ بیت