گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۲

 

مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شدی

کار جان چون ساختی غارتگر ایمان شدی

گرد لعل جانفزای خود فزودی خط سبز

خضر را رهبر به سوی چشمه حیوان شدی

می شکافی موی در سر ضمیر دیگران

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode