گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۲

 

باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان شدند

مطرب و بلبل بهم در نغمه و دستان شدند

میهمان دیگری بود او به باغ و من به رشک

جمله مرغان چمن از آه من بریان شدند

چون گلی بینم، تو یاد آبی و جان پاره شود

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode