گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۲

 

از سر زانوی خود آیینه دارت داده اند

بنگر این آیینه از بهر چه کارت داده اند

توشه ای چون پاره دل بر میانت بسته اند

مرکبی چون ابلق لیل و نهارت داده اند

چون پذیرند از تو عذر لنگ، کز بهر سفر

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » اضافات » در پند و موعظه

 

چشم روشن، از دل خونابه بارت داده‌اند

سرمه، از تاریک شب‌های تارت داده‌اند

صورتی، لبریز عکس حسن یارت داده‌اند

از سر زانوی خود، آیینه‌دارت داده‌اند

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » اضافات » در پند و موعظه

 

بنگر این آیینه از بهر چه کارت داده‌اند؟!

کشتی جسمی که از بهر گذارت داده‌اند!

حلقه چشمی که بهر اعتبارت داده‌اند!

گرچه در ظاهر، عنان اختیارت داده‌اند!

ز آن به دست گوشمال روزگارت داده‌اند!

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷

 

ای پسر آنها که پیش از برگ بارت داده‌اند

بر علف زاری نشان گوساله‌وارت داده‌اند

خشک خواهد شد دماغت چون زمین شوره زار

بس که آب از جویبار کوکنارت داده‌اند

دست بر دامان زلفت بردن آنجا مشکل است

[...]

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode