گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

دوش ما را در خراباتی شب معراج بود

آنکه مستغنی بد از ما هم به ما محتاج بود

بر امید وصل ما را ملک بود و مال بود

از صفای وقت ما را تخت بود و تاج بود

عشق ما تحقیق بود و شرب ما تسلیم بود

[...]

سنایی
 
 
sunny dark_mode