گنجور

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

سر گران تا کی ز من ساقی بده رطلی گرانم

کز سبک مغزی ز پای افکند دور آسمانم

شیشۀ صبرم شکست از سنگ عبرت چرخ گردون

خون بدست آر یکی در سایۀ خم ده امانم

بر جبین از من میفکن عقده چون ناخوانده مهمان

[...]

نیر تبریزی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۷ - طایر بی آشیان

 

نام دشت نینوا، هر گه که آید بر زبانم

همچو نی آتش فتد در بند بند استخوانم

شد خزان، در کربلا چون گلشن آل پیمبر

بلبل آسا، روز و شب، در ناله و آه فغانم

هر زمان خواهم نویسم داستان کربلا را

[...]

ترکی شیرازی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

گرچه سخت افتاده در دام طبیعت مرغ جانم

هرگز از خاطر نخواهد شد هوای آشیانم

رهروان کوی جانان را ز رحمت باز گویید

کای رفیقان من هم آخر مردم این کاروانم

حالیا معذورم از رفتن که چندی مصلحت را

[...]

غبار همدانی
 
 
sunny dark_mode