گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

عاقلم نه عاقلم هم عاقلم

صادقم در عاشقی هم صادقم

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

نه شبم نه روز هم روز و شبم

بی تو اکنون در میان ماتمم

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

در وجودم از عدم دارم الم

در دلم دارم کرم اما عدم

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

بحر گردون موج گردم لاجرم

عرش گشتم در درون فرش هم

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

از نهان و از عیان هر دو یکم

در تمامت جزو و کل مستغرقم

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

چون تو بودی من که بودم لاجرم

این کمال از تو شدم پیدا عدم

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم

 

پرتو نور تو زد ناگه علم

پیش خود هم با وجودت در عدم

عطار
 
 
۱
۷
۸
۹