گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷

 

هرکه سعی بد کند در حق خلق

همچو سعی خویش بدبیند دعا

همچنین فرمود ایزد در نبی

لیس للانسان الا ماسعی

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶

 

ساقیا در جام من ریز آب رز

زان بضاعت ده که عشرت سود اوست

در جهان چون آب رز معلوم نیست

آتشی کز زلف ساقی دود است

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۴

 

چون نیابد مهتر از کهتر عطا

پس میان کهتر و مهتر چه فرق

شرط مهتر چیست بر و فضل و بذل

شرط باران چیست ابر و رعد و برق

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۳

 

قوتم با نام برنایی برفت

بار ضعف از وام پیری می کشم

نیستم یک لحظه بی رنج خمار

تا شراب از جام پیری می کشم

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۷

 

تا نمودی عارض چون لاله ام

همچو بلبل با خروش و ناله ام

لیکن اندر گفتن اسرار خویش

خامشم گویی زبان لاله ام

ادیب صابر
 
 
sunny dark_mode