×
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵
چشم و ابرویش به قهرم دل رباید
گوهر و لعلش به لطفم جان فزاید
ز آن دو تلخی ها به کارم برد و خود را
زین دو صد چندان به شیرینی ستاید
آن دو رنگ رامش از نفسم ستاند
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۱۲
آنکه آمد نه فلک نیم آستانش
بی دریغ افکند بر خاک آسمانش
فخر بودی جاودان روح القدس را
فرق سودی گر به پای پاسبانش
آنکه جان از پرتو جسمش جهان را
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۳۱
افتاد از عرشه ی زین آسمانی
خوار شد خاکم به سر عرش آستانی
چنگ سود روبهی شد شرزه شیری
شاهبازی شد شکار ماکیانی
حق و باطل پنجه افکندند و ناحق
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخها » ۵۰- تاریخ رحلت محمدشاه قاجار
گشت چون شه را ز دنیا رو به عقبی
باد جای اندر جوار کردگارش
خسرو عادل محمد شاه غازی
آنکه بود از سلطنت پیوسته عارش
باد جاوید از تولای محمد
[...]