گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹

 

جای آن دارد که: من بر دیدها جایت کنم

رایگان باشی اگر، جان در کف پایت کنم

پسته حیران آید و شکر به تنگ آید ز شرم

چون حدیث پستهٔ تنگ شکر خایت کنم

گر چه شد فرسوده عقل من ز دست زلف تو

[...]

اوحدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۹

 

گر خرامی پیش ما در دیدگان جایت کنم

جان فدای آن دو رخسار مه آسایت کنم

جان چه ارزد دل ندارم گر تو فرمایی سری

دارم امّا بر لب لعل شکرخایت کنم

گر مرا دستی بود بر جان خود در عشق تو

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode