گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۱۸

 

از عوام تیره پر حرص دنیا دور باش

گر همی‌خواهی که گردد صد مشقت از تو رفع

دور بودن به ز غوغای مگس زانرو که هست

بی‌حدت رنج از هجومش لیک نی امکان نفع

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۵

 

معنی شیرین و رنگینم به ترکی بیحد است

فارسی هم لعل و درهای ثمین گر بنگری

گوئیا در رسته بازار سخن بگشوده ام

یک طرف دکان قنادی و یک سو زرگری

زین دکان‌ها هر گدا کالا کجا داند خرید

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۸

 

فانیا گر شادیت باید طمع بگسل ز خلق

زانکه از رنج طمع دل را رسد هر دم غمی

گر بود در خاطرت رازی فرو خور دم مزن

چون ز ابنای زمان ممکن نباشد محرمی

بایدت از عالم آزادی برو آزاده باش

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مسدس - غزل حضرت مخدوم [جامی] است که بحکم عالی مسدس کرده شده است

 

کردمی در خاک کوی دوست مأوا کاشکی

سودمی رخسار خود بر خاک آن پا کاشکی

آمدی بیرون ز کوی آن سرو بالا کاشکی

برقع افکندی ز روی عالم آرا کاشکی

دیدمی دیدار آن دلدار رعنا کاشکی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode