گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۱

 

گر شبی یاد تو دور از جان غمگینم شود

خواب سنگین همچو شمع کشته بالینم شود

همچو آب از جوهر تیغت روان سازم سبق

تا زبانت آشنای حرف تحسینم شود

از دم تیغ تو احیای شهادت کرده ام

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode