گنجور

عرفی شیرازی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶

 

گفتگو عین صداع است ، ار چه سر گوشی بود

بعد حیرت مایهٔ آرام خاموشی بود

بادهٔ حکمت کشیدم، نشئهٔ غفلت فزود

در مزاج من خودی داروی بیهوشی بود

ماند اندر چون مسیحا بوددر اعجاز دم

[...]

عرفی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۵۲

 

شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود

راحتی گر هست در خواب فراموشی بود

لب چو کردی آشنای می، لب پیمانه باش

در سر مستی سخن داروی بیهوشی بود

صائب تبریزی