گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود

هر چه گفتی خوب گفتی هر چه کردی خوب بود

من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر

آنکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود

چند گویی قصهٔ ایوب و صبر او بس است

[...]

وحشی بافقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

 

آتشی کز هجر یوسف در دل یعقوب بود

در دل خونین من دوش از غم محبوب بود

همچو نوح از اشک چشمم کردطوفانی به پا

بر دل من آفرین کز صبر چون ایوب بود

بهر موسی جلوه گر نوری که شددرکوه طور

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode