گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷۳

 

آتشین شد چهره خاک از می گلرنگ عشق

چرخ شد خاکستری از آتش بی رنگ عشق

می نماید چون گل خورشید از آب روان

چهره اندیشه از آیینه بی زنگ عشق

چون گذشتی از فضای دل درین وحشت سرا

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۶

 

بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق

شیشه ای دارم که گلبازی کند با سنگ عشق

راز پنهان عندلیب باغ رسوایی مباد

رنگ بر رخساره ما بشکفد نیرنگ عشق

رتبه عاشق بلند از پایه افتادگی است

[...]

اسیر شهرستانی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

ای بکوی عافیت برداشته آهنگ عشق

بین عقاب عقل را چون صعوه ای در چنگ عشق

ای بلی گوی صلاخوان سرخوان بلا

جان بکن بدرود بین منصورها آونگ عشق

جان و ایمان عقل و دانش کی بیاید در حساب

[...]

حکیم سبزواری
 
 
sunny dark_mode