گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

جان بیرون رفته را بویت به تن می‌آورد

مرده را ذوق کلامت در سخن می‌آورد

هست شبنم یا نسیم صبح با ذکر لبت

غنچه‌ها را آب حسرت در دهن می‌آورد

زلف پرچین برگشا تا بر خطا قایل شود

[...]

فضولی
 
 
sunny dark_mode