گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

بزم می‌سازیم سامان گر نباشد گو مباش

نوش می‌گوییم مهمان گر نباشد گو مباش

جرعه درد و حیات تلخ قسمت کرده‌اند

عیش خضر و آب حیوان گر نباشد گو مباش

غمزه را فرهنگ و دانش ترجمانی می‌کند

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸۲

 

خال بر رخسار جانان گرنباشد گو مباش

مور در ملک سلیمان گرنباشد گو مباش

می فشاند خار در راه تماشا شرم عشق

خار دیوار گلستان گرنباشد گو مباش

قیمت یوسف عزیز مصر می داند که چیست

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode