گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳۶

 

چند حرف آب و نان چون مردم غافل زدن؟

تا به کی بر رخنه دیوار زندان گل زدن؟

نیست جز تسلیم لنگر عالم پر شور را

دست و پا پوچ است در دریای بی ساحل زدن

از تن خاکی به مردی گرد چون مجنون برآر

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode