گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶

 

گر توگوئی بت پرستم بت پرستی میکنم

ور توسازی نیستم دعوی هستی می کنم

می کشان مستی اگر از نشئه می کنند

من به عشق روی تو بی باده مستی می کنم

دل همی خواهد تو راگرد فدای خاک راه

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۷

 

همچو چشم آن صنم بی باده مستی می کنم

چون دهانش نیستم دعوی هستی می کنم

نیستم آگه که کافر یا مسلمانم ولی

این قدر دانم که من دلبرپرستی می کنم

خواست ترک چشم مست اوبرد دل از کفم

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode