میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن
دل دگر پیرامن دلدار را، ول کرده است
بر زوال ملک دارا، نوحهخوانی میکند
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن
میهمانان وثوق الدوله، خونخوارند سخت
ای خدا با خون ما، این میهمانی میکند!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن
مزد کار دختر هر روزه، یکجایت نبود
تا که بفروشی به هر کو، زرفشانی میکند!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن
این چه سری بود؟ رفت آن پای دار، این پایدار
باز هم صد ماشاالله زندگانی میکند!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن
به که تقسیمش کنند، این ملک صاحبمرده را
تا بردش آن کس که بهتر پاسبانی میکند!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن
دست از تابوت بیرون آورید، ار زندهاید!
گفته شد کاین نیممرده سختجانی میکند!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن
چشم بد مجرای این سرچشمه خون تاکنون
زین سپس ریزش ز مجرای زبانی میکند!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۹ - شعر و شکر
کارگاه قند نبود، آن دهان کآید برون
هر سخن، تشبیه آن بر قند و شکر میکنند
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۹ - شعر و شکر
از دهانت هر سخن کاید برون، چون شکر است
پس یقین رندان، به ماتحتت چغندر میکنند
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۹ - شعر و شکر
ای صبا برگیر ریش مدعی و گو ز من
عنقریبا رندها، چرخ تو چنبر میکنند
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۹ - شعر و شکر
هیچ میدانی طرف گردیدهای با مردمی
کت چغندر ریخته، هر چیز بدتر میکنند!!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۹ - شعر و شکر
ای خدا این خلق، عطر مشک را بینند و باز
با گل افیون دماغ خود معطر میکنند
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۹ - شعر و شکر
طعم شکر طبع «عشقی » را نهادند و همه
بر علفهای بیابان، حمله چون خر میکنند!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۹ - شعر و شکر
خلق را پیغمبری نوح، باور نیست! لیک
دعوی یزدانی از، گوساله باور میکنند!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۹ - شعر و شکر
این وزیران را خیانت، ارث از «جانوسیار»
مانده، «دارا» را فدا بهر «سکندر» میکنند!!