×
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۴
خود درشتی گر ببیند کور چشم و کور دل
خواه با او مردمی کن خواه با او کژدمی
هر که از بیچشم دارد مردمی و شرم چشم
همچنان باشد که دارد چشم ز ارزن گندمی
مردمی کردن کی آید از خری کز روی طبع
[...]
![سنایی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/sanaee.gif)
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۸
عالم از مردم پر است اما نباشد در میان
فارق ایشان ز گاو و خر بجز گوش و دمی
کرد دانا وضع آیینه که چون آن را گهی
پیش روی خود نهد آید به چشمش مردمی
![جامی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/jami.gif)