گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۰۶

 

زخم گستاخم لب تیغ شهادت می‌مکد

شبنم من خون خورشید قیامت می‌مکد

نقش شیرین شسته شد از لوح خارا و هنوز

تیشهٔ فرهاد انگشت جلادت می‌مکد

از دهان خضر آب زندگانی می‌رود

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode